مربیآموز

قصه از کودکی تا رحلت

قصه از کودکی تا رحلت
قصه از کودکی تا رحلت
قصه از کودکی تا رحلت مربیآموز
انتشار شده در 1396/8/23 با 37 بار مشاهده
دسته بندی: 

حضرت محمد صلی الله علیه و آله هنوز به دنیا نیومده بود که پدرش، عبداللّه از دنیا رفت. او هنوز خردسال بود که مادرش آمنه رو هم از دست داد و تنها شد. پدر بزرگ مهربان او عبدالمطّلب، سرپرستی او رو پذیرفت و بزرگش کرد. محمد صلی الله علیه و آله به سن جوانی رسیده بود و همه مردم از راستگویی و صداقت او حرف می زدن و او را محمد امین می نامیدن. حضرت محمّد صلی الله علیه و آله هر روز به غار حَرا می رفت و اون جا عبادت می کرد، تا این که یک روز فرشته خدا، پیام خدا را برای او آورد و گفت که از سوی خدا، به عنوان پیامبر انتخاب شده و باید مردم را به سوی خدا دعوت کنه. از فردای اون روز، پیامبر کار خود رو شروع کرد و از مردم خواست که خداپرست بشن. به اون ها گفت که خدا، فقط خدای خوب و مهربونه که همه آدم ها و زمین و آسمان رو آفریده و غیر از او خدایی نیست. پیامبر سال های طولانی برای هدایت مردم زحمت کشید و در این راه، خیلی اذیت ها و آزارها رو تحمل کرد تا این که تعداد مسلمون ها خیلی خیلی زیاد شد و اون ها قوی و قدرتمند شدن. پیامبر، مأموریت خودش رو خیلی خوب انجام داده بود. او می دونست که کم کم باید آماده سفر آخرت باشه و به دیدار خدا بشتابه. بله، دوستای خوبم. پیامبر از دنیا رفت و ما هرسال، در روز بیست و هشتم صفر، عزادار رحلت پیامبر بزرگمون هستیم.

قصه رحلت حضرت رسول ص قتل آخر صفر
پروفایل
خانه
برچسب ها
جستجو