عوامل متعددى باعث بروز بدرفتارى يا به قولى لجبازى در كودكان مى شود. به طور خلاصه مى توان به برخى از عوامل شناخته شده ى اين پديده اشاره كرد:
عوامل سرشتى و زيست شناختى
لجبازى و مخالفت جويى كردن در كودكان مى تواند دلايل مختلفى داشته باشد . يكى از اين علل، تفاو ت هاى سرشتى و زيست شناختى اى است كه به طور كلى تمام افراد (و در همه ى سنين ) با يك ديگر دارند . كودكان لجباز نيز طبيعت و سرشت وجود ى شان به طور ذاتى نسبت به ساير هم سالان شان سخت تر و انعطاف ناپذيرتر است و همين امر باعث مى شود تا معمولاً آن ها به راحتى و آسانى از بزرگ ترهاى خود تمكين و اطاعت نكنند و بر حرف ها و خواسته هاى خودشان اصرار داشته باشند و براى رسيدن به اهداف شان پافشارى كنند.
علت شكل گيرى تفاوت هاى سرشتى نيز، عوامل ژنتيكى يا همان زيست شناختى افراد مى باشد كه بر چگونگى عملكرد و رفتار آن ها تأثيرگذار است، به طورى كه همين تفاوت هاى سرشتى است كه موجب تفاوت شخصيتى در افراد مى شود و به هر فرد خلق وخوى منحصربه خود را مى دهد.
حتى در يك خانواده و در ميان هر يك از خواهران و برادران نيز اين تأثيرات و تفاو ت ها به وضوح قابل مشاهده است؛ بر همين اساس هيچ كدام از افراد خانواده مانند يك ديگر عمل نخواهند كرد.
بنابراين طبيعى است تا هر خواهر و برادرى ويژگى هاى رفتارى متفاوتى داشته باشد و در برخورد با مسائل، واكنش هاى متفاوتى از خود نشان بدهد . به طورى كه ممكن است بنا بر همين تفاوت هاى سرشتى و زيست شناختى، يكى از آن ها به راحتى با والد يا بزر گ تر خود كنار بيايد و از او اطاعت كند، اما فرزند ديگر چنان واكنشى را نداشته باشد و در نتيجه به سادگى به خواسته و نظر والدين تن ندهد يا مخالفت جويى و لجبازى كند.
اين تفاوت هاى شخصيتى در هر يك از بچه ها موضوع مهمى است كه نبايد از نگاه والدين دور بماند و نسبت به آن ها بى توجهى شود، زيرا ناديده گرفتن اين تفاوت ها مى تواند منجر به برخوردهاى نامناسب يا مقايسه هاى نابه جاى والدين در مورد هر يك از فرزندان شود.
علاوه بر اين تفاو ت هاى سرشتى، گاهى كودكان لجباز با مشكل بيش فعالى نيز مواجه اند و به همين دليل مخالفت جويى و سرسختى آن ها شديدتر است و با اطرافيان خود مشكلات و برخوردهاى بيش ترى دارند . كودكان بيش فعال، از هم سالان خود پرتحرك تر و افراد شلوغى هستند و به گفته ها و حرف هاى بزرگ ترهاى خود توجهى ندارند، و در ضمن هنگام انجام دادن تكاليف شان سربه هوا و حواس پرت اند.
اگرچه بيش فعالى و لجبازى دو پديده ى مجزا از يك ديگر است اما در اغلب موارد اين دو مشكل رفتارى همراه هم مى باشد، به طورى كه كودكان بيش فعال معمولاً لجباز و سرسخت نيز هستند و كودكانى كه لجبازند، با مشكل بيش فعالى و پرتحركى نيز مواجه اند. هنگامى كه اين دو پديد ه ى رفتارى با هم همراه شود، قطعاً برمشكلات رفتارى كودك مى افزايد و كار را بر خود و اطرافيانش سخت تر مى كند. بيش فعالى نيز از مشكلات رايج
كودكان در دوره ى دبستان است كه درصورت همراه شدن با لجبازى نياز به مداخلات درمانى دارد، زيرا پدر و مادر به تنهايى قادر به رفع آن نخواهند بود.
عوامل محيطى و بيرونى
كودكان لجبازى كه علاوه بر مشكلات سرشتى به بيش فعالى نيز مبتلا هستند، مخالفت جوتر و سرسخت ترند و با اطرافيان خود بيش تر مشكل پيدا مى كنند.
علاوه بر عوامل ژنتيكى و سرشتى كه از آن ها ياد شد، برخى از عوامل محيطى و بيرونى نيز در لجباز شدن و مخالفت جويى كودكان مؤثر است. البته ميان اين نوع لجبازى كه حاصل تأثيرات محيطى و بيرونى است با لجبازى هايى كه به دليل تفاوت هاى سرشتى افراد از يكديگر بروز مى كند، تمايز وجود دارد.
در مواردى كه لجبازى حاصل طبيعت و خلق وخوى كودك است، بچه هميشه، يا حداقل در اكثر زما ن ها دست به مخالفت جويى مى زند و بنا بر همين ماهيتى كه دارد از پذيرفتن خواسته ى والدين و بزرگ ترهاى خود سر باز مى زند. به طوركلى اين كودكان بر حسب الگوى شخصيتى و رفتارى شان به لجبازى و مخالفت جويى با ديگران تمايل دارند و رغبتى به پذيرش آسان و سريع درخواست هاى آن ها نشان نمی دهند.
اما در مواردى كه عوامل بيرونى، سبب لج بازى و مخالفت جويى مى شود، كودك در اغلب موارد آرا م تر است و با اطرافيانش بيش تر همكارى مى كند (برخلاف الگوى اول، كه كودك همواره و در همه ى موقعيت ها سعى مى كند به خواسته ها و نظرات خود اولويت بدهد و آن ها را به دست بياورد).
كودكانى كه به دليل عوامل سرشتى لجبازى مى كنند اگر با واكنش نامناسب والدين روبه رو شوند، بدرفتارى و لجبازى در آنان تشديد مى شود. و برعكس اگر والدين از رو ش هاى مناسبى استفاده كنند و واكنش هاى بهترى به رفتارهاى او نشان بدهند، مى توانند باعث كاهش رفتارهاى نامطلوب در كودكان بشوند.
از مهم ترين عوامل محيطى اى كه موجب بروز بدرفتارى در كودك مى شود، عبارت است از:
نحوه ى برخورد والدين
مهم ترين و مؤثرترين عامل محيطى اى كه سبب مى شود برخى از كودكان لجبازى كنند، نحوه ى برخورد والدين است . در حالى كه انتخاب يك شيوه ى صحيح و مناسب مى تواند از شدت لجبازى و مخالفت جويى در هر كودكى بكاهد و سطح همكارى و پذيرش او را بالاتر ببرد، استفاده از يك روش غيراصولى، نتيجه اى عكس دارد و مى تواند حتى به روابط عاطفى بين والدين و كودكان آسيب برساند و باعث بروز دردسر براى هردو طرف شود .
مثلاً گاهى برخى از والدين گمان مى كنند كه كودك بايد كاملاً آزاد و رها باشد و بدون رعايت هيچ گونه حدود و نظم و قانونى، كودكى كند.
به همين دليل اين دسته از پدرها و مادرها نه تنها هرگز به فرزند خود امر و نهى نمى كنند، بلكه حتى براى كودك هيچ گونه برنامه ى آموزشى نيز در نظر نمى گيرند و او را با هيچ يك از مرزها و حدود رفتارى آشنا نمى كنند.
اين والدين معمولاً يا در برابر بدرفتارى هاى كود ك شان سكوت مى كنند و به راحتى از كنار آن مى گذرند يا سعى در آرام كردن كودك دارند . « بكن » يا « نكن » فقط به يك تذكر ساده بسنده مى كنند و تنها با عباراتى نظير به خيال آن ها همين حد از تذكر كافى است تا كودك قوانين و بايدها و نبايدهاى اجتماعى را ياد بگيرد؛ درحالى كه هيچ فردى در سال هاى اوليه ى زندگى خود با قوانين، اصول و شيوه هاى رفتارى صحيح آشنا نيست و
يادگيرى آن ها نياز به آموزش دارد . در نتيجه اين وظيفه ى والدين است كه هر يك از اين قوانين را به فرزندشان آموزش دهند و زمينه ى يادگيرى قوانين اجتماعى را براى او فراهم كنند، زيرا عدم آموزش و دادن آزادى بى حد و مرز به كودكان، با انگيزه ى ايجاد فرصت كافى براى تفريح و تجربه كردن، سبب مى شود آن ها حتى از يادگيرى امور و وظايف اوليه و مربوط به خود باز بمانند؛ در نتيجه در چنين موقعيتى، بروز بدرفتارى و مخالفت جويى از سوى آن ها امرى طبيعى و قابل پيش بينى خواهد بود، زيرا الگوهاى رفتارى اين كودكان به ميل و اراده ى شخصى خودشان تعريف مى شود و با اين تصور كه هر كارى را كه مايل اند، انجام ،« مى توانند و اجازه دارند » مى دهند. براى مثال ممكن است برخى از كودكان در مهمانى به همه ى وسايل خانه ى ميزبان دست بزنند و حتى موجب آسيب رساندن به آن ها شوند، اما والدين هيچ گونه واكنشى از خود نشان ندهند و به راحتى از
بدرفتارى كودك چشم پوشى كنند.
اين كودكان با حفظ همين شيوه ى رفتارى و اصرار و پافشارى بر خواسته هاى خود، در محيط مهدكودك يا مدرسه هم از خواسته و نظر هيچ بزرگ ترى پيروى نمى كنند و به راحتى به قوانين تن نمى دهند، زيرا بر اين باورند كه نيازى به رعايت هيچ گونه نظم و انظباطى نيست.
به همين دليل ا ين وظيفه ى والدين است تا از همان سال هاى اوليه ى زندگى كودك، قانون و نظم مشخصى را براى او در نظر بگيرند و به اين طريق او را از وظايفش آگاه و كودك را براى پذيرش يك سرى از خواسته ها و اصول آماده كنند، به عنوان مثال هر كودكى بايد در ساعت مشخصى بخوابد، ادب را در برخورد با ديگران رعايت كند و آداب غذا خوردن را نيز بلد باشد.
در مقابل اين والدين، دسته ى ديگرى هستند كه با دادن دستورات و آموزش هاى متعدد، كودك خود را خسته و درمانده مى كنند و بار ديگر زمينه را براى بروز لجبازى در فرزندشان فراهم مى كنند. اين دسته از پدرها و مادرها مرتباً در حال اجراى دستورات متعدد هستند؛ زيرا گمان مى كنند با اين روش موفق خواهند شد كه سطح آموزش پذيرى كودك را بالاتر ببرند؛ در حالى كه تعدد و تكثر قوانين، اجراى آن ها را دشوار مى كند . در اين گونه موارد وقتى كودك خود را در مقابل دستورات مختلفى مى بيند كه ممكن است اجراى همه ى آن ها خارج از عهده اش باشد، دست به مخالفت جويى مى زند و چه بسا به يك باره از اجراى تمام قوانين سر باز زند و همين امر موجب بروز درگيرى با والدين شود.
استفاده از تهديد
يكى ديگر از عواملى محيطى اى كه مى تواند سبب بروز لجبازى و مخالفت جويى در كودك شود، بهره گيرى از تهديد به جاى تنبيه است.
گاهى والدين براى بيان درخواست هاى خود و كسب اطمينان از تحقق خواسته هاى شان، كودك را تهديد به اعمال تنبيه هاى مختلفى مى كنند كه البته هرگز هم عملى نمى شود.
در حقيقت آن ها مى خواهند با اين روش، محكم كارى كنند و درعين حال تا جايى كه امكان دارد، از تنبيه كودك بپرهيزند، ولى معمولاً بهره گيرى از اين شيوه فايده اى ندارد و درخواست هاى آن ها اجرا نمى شود . اما گاهى پدران و مادران با بى توجهى به اين امر (و درصورت ى كه درخواست هاى شان اجرا نشود ) از اين روش (تهديد كردن) استفاده و سعى مى كنند كودك را وادار به انجام دادن دستورا ت شان كنند . اما از آ ن جا كه معمولاً با گذشت زمان، پدر و مادر از اجراى تنبيه ها و تهديدها صرف نظر مى كنند، ناخواسته باعث می شوند تا حر ف ها و دستورات شان در اغلب موارد از سوى كودك ناديده گرفته شود و نظر آن ها تأمين نشود.
شايد در ابتدا استفاده از چنين شيو ه اى، پاسخ مناسب و مورد انتظار والدين را در پى داشته باشد، اما با تكرار اين قضيه و عملى نشدن تنبيه ها، كودك مى فهمد كه اين اظهارات والدين تنها يك تهديد بى اساس است و در پس آن، بر خلاف ادعاى پدر و مادر، عاقبت بدى وجود ندارد و او هرگز از امكانات و موقعيت هاى مطلوبش محروم نخواهد شد.
او خيلى زود متوجه مى شود كه معمولاً بيان چنين تهديدهايى تنها حاصل عصبانيت لحظه اى پدر يا مادر است و بعد از آ ن كه عصبانيت آن ها رفع شد، از تهديد و تنبيه نيز خبرى نخواهد بود .
درنتيجه كودك ياد مى گيرد كه انجام ندادن درخواست هاى والدين، خيلى هم مهم و جدى نيست و فقط شايد مادر يا پدر تنها در قبال كم كارى هاى او كمى عصبانى شود، اما كودك مى فهمد كه پدر يا مادر به راحتى از خطايش چشم پوشى خواهد كرد و هيچ امكانى را از او دريغ نخواهد كرد . همين برخورد نامناسب، قطعاً باعث شكل گيرى و تداوم بدرفتارى در كودك خواهد شد.
بنابراين تنبيه بدنى شيوه ى مناسبى براى آموزش يك رفتار نيست و نتيجه ى مؤثرى دربر نخواهد داشت؛ زيرا تنبيه هاى فيزيكى يا بدنى، معمولاً از روى خشم و عصبانيت است و در اكثر مواقع با بدرفتارى كودك متناسب نيست . به طورى كه در بعضى مواقع خيلى بيش تر و شديدتر از رفتار نامطلوبى است كه كودك انجام داده و حتى مى تواند آسيب رسان و صدمه زننده باشد؛ يا گاهى برعكس و برخلاف انتظار، بسيار سبك تر و كم تر از
بدرفتارى كود ك است، كه در هر دو صورت تنبيه، كارايى لازم را نخواهد داشت . علاوه بر اين كه انتخاب شيوه اى نامناسب در تنبيه كردن، مى تواند به راحتى به روابط عاطفى ميان والدين و كودك صدمه بزند و باز هم زمينه را براى بروز لجبازى و بدرفتارى فراهم كند (اين مبحث و شيو ه هاى مناسب تنبيهى در جاى خود به تفصيل بيان خواهد شد).
تأثير محيط بيرون از خانه
يكى از عوامل بيرونى و غيرمستقيم ديگرى كه لجبازى و مخالفت جويى در كودكان را افزايش مى دهد، خارج از محيط خانه اتفاق مى افتد. به عنوان مثال حضور درجمع دوستان و هم سالان لجباز و پرخاشگرى كه كودك بيرون از فضاى خانه و برخلاف ميل و اراده ى والدينش با آن ها برخورد دارد ازجمله مواردى است كه موجب بروز لجبازى در كودك مى شود. در اين مواجهه، او شاهد برخى واكنش ها و الگوهاى رفتارى سرسختانه اى است كه از سوى اين قبيل بچه ها سر مى زند و اگرچه ممكن است خودِ كودك لجباز نباشد، اما ناخواسته چنين رفتارهايى را از ساير هم سالانش مى بيند و مى آموزد؛ هم چنين تماشا كردن فيلم ها و برنامه هايى كه حاوى خشونت و بدرفتارى است نيز مى تواند در الگوبردارى كودك مؤثر و از عوامل تشديد كننده ى بدرفتارى باشد.
وضعيت جسمى و روانى كودكان
از ديگر عوامل مؤثر در بروز بدرفتارى كودكان، وضعيت جسمى و روانى آن هاست كه احتمال بروز رفتارهاى نامطلوب را افزايش مى دهد . عواملى مانند : خستگى، گرسنگى، بى خوابى يا بدخوابى و برخى اختلالات روان پزشكى نظير اضطراب، افسردگى و … از جمله مواردى است كه امكان بدرفتارى در كودكان را افزايش مى دهد. براى مثال كودكى كه پس از صرف ساعت هاى نسبتاً طولانى در مدرسه، به خانه باز مى گردد، ممكن
است به دليل گرسنگى و خستگى كمى لجبازتر و بدرفتارتر از ساير مواقع باشد و چون در اين موقعيت ها تحريك پذيرتر خواهد شد، به طور طبيعى زودتر عصبانى مى شود و درنتيجه بيش تر نق مى زند . در اين لحظات بهتر است پدر و مادر با در نظر گرفتن اين عوامل، درخواست هاى كم ترى از كودك داشته باشند و اجراى آن ها را به زمان مناسب ترى موكول كنند، زيرا احتمال عملى نشدن دستورات و درخواست ها در اين زمان هاى خاص
بيش تر از مواقع عادى است . به عنوان مثال بچه اى كه در مدرسه با دوستش دعوا كرده يا دانش آموزى كه نمره ى يكى از درس هايش كم و از سوى معلمش توبيخ شده يا … ممكن است از وضعيت روانى مناسبى برخوردار نباشد و تحت تأثير اين فشار عصبى – كه البته ناپايدار است – بدخلقى كند . اما اگر اين حالت هاى عصبى پايدار ومستمر باشد و در هر موقعيتى به راحتى بروز كند حتماً به مشاوره و درمان پزشكى نياز است . براى نمونه
كودكانى كه همواره مضطرب هستند و به همين دليل احتمال هر تهديدى را بالاتر از حد معمول ارزيابى مى كنند، بيش تر از ساير هم سالان شان دچار تحريك پذيرى و عصبانيت خواهند شد.
در حقيقت چنين كودكانى، همواره از يك نگرانى درونى رنج مى برند و بيش تر اوقات در هراس و ترسى ناخواسته و آزارنده به سر مى برند؛ به همين دليل غالباً در هر لحظه منتظر وقوع يك حادثه هستند.
البته ممكن است برخى از اين نگرانى ها و ترس ها تا حدودى بجا و صحيح باشد، در نتيجه بهتر است كه كودك از خطرات احتمالى – تا جايى كه امكان دارد و عقلانى به نظر مى رسد – پرهيز كند . مانند كودكى كه از غذا خوردن با دست هاى آلوده به دليل احتمال ابتلا به بيمارى بترسد و هرگز چنين كارى را انجام ندهد، اما اگر با شستن دستانش اين اضطراب برطرف نشود و هم چنان از غذا خوردن امتناع كند، در اين صورت ديگر چنين
رفتارى در حد وسواس مى باشد كه قادر است سبب شكل گيرى چرخه ى اضطراب و سپس بروز بدرفتارى و لجبازى در كودك شود.
برخى ديگر از كودكان دايماً از اين مى ترسند كه در بازى، درس يا هر رقابتى موفق نشوند . بنابراين داشتن همين نگرانى، پيوسته آن ها را آزار مى دهد و به همين دليل دچار علايمى نظير : دل درد، سرگيجه، تهوع و استفراغ، سفت شدن عضلات و … مى شوند. از آن جا كه ابتلا به همين علايم، آن ها را تحر يك پذيرتر و در اغلب موارد فرايند خواب شان را با مشكل روبه رو مى كند، بر ميزان بدخلقى و بدرفتار ى هاى شان افزوده مى شود و با اطرافيان شان بيش تر دچار مشكل مى شوند.
اين بچه ها غالباً به هنگام خواب دچار نگرانى هستند و در طول خواب شان نيز بارها بيدار مى شوند و حتى ترجيح مى دهند تا در اتاق والدين و بين آن ها بخوابند.
توجه به اين عوامل (درونى و بيرونى) نشان مى دهد كه لجبازى و مخالفت جويى كردن در كودكان تابع يك عامل نيست و مجموعه اى از عوامل درونى و بيرونى در شكل گيرى و شدت يافتن آن تأثيرگذار است . اما توجه و شناخت كافى والدين از اين علل مى تواند در پيشگيرى و كاهش آن مؤثر باشد.
با تشکر از : دكتر مهدي تهراني دوست; فوق تخصص روان پزشكي كودك و نوجوان و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران و مجله بازیگوش
روانشناسی کودک