چهار قصه از حضرت رقیه

یکی ازکودکان امام حسین علیه‏السلام که در کربلا بود، رقیه نام داشت. 
رقیه علیهاالسلام دختر سه ساله امام حسین (ع) بود که به همراه خانواده امام حسین (ع) به کربلا اومده بود تا در کنار پدر و خویشانش باشه. اون پدرش امام حسین (ع) رو خیلی خیلی دوست داشت و بالاخره هم در همون سن کم، در سرزمین شام به شهادت رسید.
⚫️⭐️⚫️⭐️⚫️
بعد از واقعه عاشورا چه اتفاقی افتاد؟ دشمن تمام کسایی رو که زنده مونده بودن، اسیر کرد. میون این اسرا، یه دختر کوچولو هم دیده می‏شد. این دختر کوچولو رقیه بود. رقیه دختر امام حسین (ع) که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه‏ اش زینب و اسرای دیگه به طرف شام می‏رفت. 
می‏بینید بچه‏ ها، حضرت رقیه با اون سن و سال کم چقدر سختی کشیده. اون دشمنا اون قدر بی‏رحم بودن که حتی این دختر کوچولو رو هم آزار می‏دادن.
⚫️⭐️⚫️⭐️⚫️
از توی خرابه‏های شام، صدای یه کودک به گوش می‏رسید. همه اونایی که در میون اسرا بودن، می‏دونستن که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسینه. اون حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش رو می‏گرفت. او انگار خواب پدرش رو دیده بود. 
⚫️⭐️⚫️⭐️⚫️
یزید، کسی که دستور داده بود امام حسین و یارانش رو به شهادت برسونن، دستور داد سر امام حسین (ع) رو به دختر کوچولو نشون بدن. وقتی حضرت رقیه (س) سر بریده پدرش امام حسین (ع) رو دید، با فریاد و ناله خودشو روی سر بریده پدرش انداخت و همون جا، روحش به سوی آسمون آبی پرواز کرد.