از به دنیا آمدن حسین هفت روز گذشته بود که اسماء دوباره بردش پیش پیامبر (ص). پدر بزرگ برای نوزاد گوسفند قربانی کرد و هم وزن موهای سرش نقره صدقه داد. اسماء باز هم گریه پیامبر را دید. این بار طاقت نیاورد. نتوانست نپرسد. پرسید: “این گریه برای چیست؟ هم امروز و هم روز تولد؟”
پیامبر فرمود: “گریه میکنم برای نوهام. روزی میآید که یک عده ستمکار از بنی امیه او را میکشند.”
امام حسین