قصه قلعه‌ی غول‌ها و حیوانات باهوش

فرم ورود به مربی‌آموز

خرید اشتراک

مربی‌آموز

مربی‌آموز

قصه قلعه‌ی غول‌ها و حیوانات باهوش
قصه قلعه‌ی غول‌ها و حیوانات باهوش
انتشار شده در ۱۴۰۴/۰۷/۲۳ با 66 بار مشاهده

اهداف

  • آموزش حل مسئله و استفاده از هوش برای غلبه بر مشکلات
  • یادگیری کار گروهی و همکاری بین دوستان
  • تقویت شجاعت و اعتماد به نفس
  • درک این‌که فکر و نقشه می‌تواند جای زور و قدرت را بگیرد
  • پرورش مهارت تصمیم‌گیری و ابتکار

داستان

یه روز الاغ و خروس و بز رفتند جهان گردی. رسیدند به قلعه . این قلعه مال سه تا غول بود. اولی یه کله داشت. دومی دو کله و سومی کله نداشت.  
الاغ و بز و خروس با هم گفتند: برویم با دوز و کلک آن ها را بیرون کنیم.
نقشه ای کشیدند. بزتنها رفت تو قلعه. سه تا غول دور دیگ بزرگی نشسته بودند و پلو می خوردند. بز سلام کرد. غولی که یه کله داشت بهش گفت: هیچ می دونی، می دونی اگر سلام نمی کردی الان یه لقمه چپت می کردم.
غولی که دو کله داشت نگاه تندتری بهش کرد و گفت: هیچ می دونی . می دونی که هر کی این جا بیاد دیگه بر نمی گرده؟
غولی که کله نداشت هیچی نگفت. فقط دستش را تکان داد. 
بز پرسید: این چی می گه؟
غول یه کله گفت: هیچی، می گی چی می خوای؟ واسه چی اومدی این جا؟
بز گفت: آهان این شد حرف حساب. من اومدم این جا تا بگم تا دیر نشده فرار کنید.
غول ها پرسیدند: چرا؟
بز گفت: چون پادشاه یه لشگر انداخته دنبالش و داره به تاخت میاد این جا بیچارتون کنه.
قلب سه غول از حرکت ایستاد. غولی که یه کله داشت دوید بالای یکی از  برج های قلعه  و از آن جا داد زد: ای بابام هی، چه گرد و خاکی بلند شده. انگار هزار تا سوار به تاخت دارند می یان.
نگو این گرد و خاک را الاغ و شتر به راه انداخه بودند. 
غولی که دو کله داشت گفت: بذار ببینم. بعد  بدو بدو از یه برج دیگه رفت بالا و گفت ای بابام هیِ . دو هزار سوار کدومه؟ چی داری می گی؟
غولی هم که کله نداشت هم از یکی از برج ها رفت بالا و دست هاش و تکان داد. بز پرسید: این چیه؟
غول ها گفتند: هیچی، می گه تا دیر نشده باید فلنگ و ببندیم. بعد سه تایی فلنگ و بستند و رفتند.
خروس و الاغ و بز هم رفتند توی قلعه و غذایی که غول ها پخته بودند را خوردند و سیر شدند. بعد گوشه ای دراز کشیدند و خوابیدند.
یک دفعه صدای تالاپ تولوپی شنیده شد. دیدند غول ها دارند بر می گردند. گفتند: چی کار کنیم. چی کار نکنیم؟ دویدند بالای درختی که توی حیاط بود. خروس رفت روی نوک درخت نشست. بز روی شاخه وسطی. و الاغ که نمی توانست از درخت بالا برود به زور خودش را رسوند روی شاخه اولی و همان جا نشست. 
یک دفعه شاخه ای که الاغ از آن آویزان بود شکست و الاغ عرکشان افتاد پایین.
بز که دید دارد گند کار در می آید داد زد: وای آسمان، به زین افتاد. 
غول ها تا این حرف را شنیدند با هم گفتند: ای بابا هِی. و از ترس زهره شان ترکید و مردند.
خروس و بز و الاغ چند روزی توی قلعه ماندند و دوباره راه افتادند و رفتند جهان گردی.

حدیث موضوعی

«اَلْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَحَيْثُ وَجَدَهَا أَخَذَهَا» نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵
حکمت و فکر خوب همیشه راهنمای انسان است. هر جا آن را پیدا کنی، استفاده کن.

نتیجه‌گیری

الاغ، بز و خروس یاد گرفتند که هوش و همکاری با دوستان می‌تواند مشکلات بزرگ را حل کند و با فکر و نقشه، از خطر فرار کرد.

فعالیت عملی پیشنهادی

  • کودک و دوستانش می‌توانند با عروسک‌ها یا حیوانات کوچک یک قلعه بسازند و نقش هوش و همکاری را بازی کنند.
  • طراحی یک نقشه ساده برای فریب دادن غول‌ها یا حل یک مشکل فرضی.

گفت‌وگو و پرسش‌وپاسخ

  • چرا الاغ، بز و خروس موفق شدند؟
  • اگر تو جای آن‌ها بودی، چه کاری انجام می‌دادی؟
  • فکر کردن و همکاری چه کمکی به حل مشکلات می‌کند؟
  • آیا همیشه زور بهترین راه حل است؟

نمایش و بازی نقش‌آفرینی

  • بچه‌ها نقش الاغ، بز و خروس و غول‌ها را بازی کنند.
  • قلعه را با صندلی یا کارتن شبیه‌سازی کنند و نقشه‌های مختلف حل مشکل را امتحان کنند.

بازی گروهی تعاملی

  • گروهی در نقش حیوانات، نقشه‌ای برای رسیدن به قلعه و گرفتن غذا طراحی کنند.
  • بچه‌ها باید با همکاری و فکر کردن، مشکل غول‌ها را حل کنند.

زبان‌آموزی

الاغ، بز، خروس، قلعه، غول، کله، غذا، شاخه، درخت، ترس، نقشه، همکاری، فکر، هوش، جهان گردی، استراحت

بزالاغخروساعتماد بنفسشناخت کار گروهی و همکاریواحدکار حیوانات
برای به اشتراک گذاری این مطلب، روی باکس زیر کلیک نمایید.
فایل های پیوست
    اعلان
    جهت مشاهده و دانلود فایل ضمیمه وارد حساب کاربری خود شوید.
نظرات

ما همه نظرات رو می‌خونیم و پاسخ میدیم

خیلی خوب!
نام خود را وارد کنید.
 
لطفا شماره موبایل خود را بصورت 09XXXXXXXX وارد نمایید.
خیلی خوب!
نظرت رو برامون بنویس.
مطالب مرتبط
مطالب پیشنهادی
نسخه جدید آماده است!
پروفایل
خانه
برچسب ها
جستجو