موضوعات قصه:
- رفتار خوب با دیگران
- یادگیری بخشش
- تغییر عادتهای بد
یه مرد بد اخلاق یه باغ بزرگ و قشنگ داشت. هر کسی از جلوی باغش رد میشد، اون بهش تندی میکرد و داد میزد:
«اینجا باغ منه! کسی حق نداره نزدیک بشه!»
یه روز امام کاظم (ع) از کنار اون باغ رد میشدند. صاحب باغ همون حرفای همیشگی رو تکرار کرد و با بداخلاقی گفت:
«دور شو! اینجا جای تو نیست!»
امام کاظم (ع) آروم و با مهربونی جواب دادند:
«باغ زیبایی داری، انشاءالله همیشه پربار باشه.»
صاحب باغ تعجب کرد. فکر کرد امام مثل بقیه دعوا میکنه، ولی دید امام فقط لبخند زد و رفت.
چند روز بعد، امام هدیهای برای اون مرد فرستادند؛ یه بسته پر از خرمای خوشمزه و نامهای که نوشته بود:
«مهربونی به دیگران، دل آدمها رو شاد میکنه.»
صاحب باغ با خجالت از رفتار خودش پشیمون شد و با خودش گفت:
«این چه آدم بزرگیه که با این همه بداخلاقی من، بازم مهربونه!»
از اون روز به بعد، مرد بداخلاق تبدیل به آدمی مهربون شد و به همه احترام میذاشت.
حدیث موضوعی:
امام کاظم (ع) فرمودند: "بهترین اخلاق، بردباری و مهربانی است." (تحفالعقول)
نتیجه قصه:
اخلاق خوب و مهربونی حتی آدمهای بداخلاق رو هم میتونه تغییر بده.
فعالیت پیشنهادی :
از بچهها بخواهید با یک دوست یا همکلاسیشون مهربونی کنن و بعد، نقاشیای از اون لحظه قشنگ بکشن.