دویدم و دویدم
به کربلا رسیدم
***
همان روز
که خورشید و ماه گرفت
***
جوی خون
روی زمین راه گرفت
***
بچّهای
تشنه بود و شیر میخورد
***
پشت هم
به خیمهها تیر میخورد
***
آن طرف
نیزه بود و سپر بود
***
این طرف
فرشته بود و پر بود
***
خون میریخت
از آسمان میدان
***
امام رفت
تنها میان میدان
***
چند تا مرد
به روی او تیغ زدند
***
ناگهان
فرشتهها جیغ زدند .
نام شاعر : مزینانی ، محمد کاظم
محرم کربلا