کلاغه از رو نرده
داد زد و گفت : چه سرده !
دستکش و پالتو می خوام
یه چکمه ی نو می خوام
از روی نرده ، قار قار
رفت و رسید به بازار
هر چه دلش خواست خرید
پوشید و پر پر پرید
شاعر : افسانه شعبان نژاد
شعر زمستان
کلاغه از رو نرده
داد زد و گفت : چه سرده !
دستکش و پالتو می خوام
یه چکمه ی نو می خوام
از روی نرده ، قار قار
رفت و رسید به بازار
هر چه دلش خواست خرید
پوشید و پر پر پرید
شاعر : افسانه شعبان نژاد
شعر زمستان