یک نفر نوحه میخواند
با صدایی پر از سوز
آب یخ توی هیئت
پخش میکردم آن روز
در کنار خیابان
خیمهی پاره ای بود
بچهی سبز پوشی
توی گهواره ای بود
تشنه بود آب میخواست
من به او آب دادم
بعد گهوارهاش را
یک کمی تاب دادم
کاش در کربلا بود
یک نفر پیش آنها
با همین آب یخها
با همین استکانها
شاعر مریم اسلامی
محرم کربلا نوحه حضرت علی اصغر شعر