موضوعات:
- پوزشخواهی و ادب
- حواسجمع بودن
- ماجراجویی و بازی
- دوستی با طبیعت و موجودات دیگر
میمون کوچولو روی درخت ها بازی می کرد. همه اش توی هوا، از شاخه ها آویزان می شد و می پرید این طرف، می پرید آن طرف. یک روز با دمش از شاخه ای آویزان شد. یک مار که روی شاخه خوابیده بود، فِشی کرد و افتاد روی شاخه پایینی.
میمون کوچولو گفت: « وای! ببخشید، ندیدمتان! »
بعد، از نارگیلی آویزان شد و تاب خورد و پرید روی شاخه دیگر. نارگیل هم از آن بالا کنده شد و افتاد توی لانه کلاغ ها. جوجه کلاغ هاترسیدند و قار و قار کردند.
میمون کوچولو داد زد: « وای! ببخشید، ندیدمتان! »
بعد، شاخه نازکی را گرفت و یک تاب بلند خورد و شیرجه زد روی سنگی که وسط برکه بود. قورباغه سبز از روی سنگ لیز خورد و شلپی افتاد توی آب.
میمون کوچولو داد زد: « وای! وای ببخشید، ندیدمتان! »
بعد هم پرید بالا و تنه درختی سیبی را گرفت و رفت بالا و بالا و بالاتر. آن وقت روی درخت سُر خورد و آمد پایین و افتاد روی کله خرس تنبل درختی!
میمون کوچولو داد زد: « وای! ببخشید، ندیدمتان! »
بعد با دُمش از شاخه ای آویزان شد و خواست سیبی بچیند که سیب یهو از ان بالا چرخ خورد و چرخ خورد و تالاپی افتاد پایین. اما دنگ ... دونگ ... دینگ و شترق شاخه نازک درخت شکست. میمون کوچولو افتاد روی خارهای تیز خارپشت: « آخ! »
میمون کوچولو همین طور که تیغ ها را یکی یکی از پشتش در می آورد، گفت: « حواست کجاست؟ »
خارپشت سرش رابالا آورد و گفت: « وای! ببخشید، ندیدمتان! »
نتیجه قصه:
همه میتونیم اشتباه کنیم، ولی وقتی میبینیم که به کسی آسیب زدیم باید سریع عذرخواهی کنیم و ادب و محبت رو همیشه پیش خودمون داشته باشیم.
حدیث موضوعی:
«وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» سوره بقره، آیه ۸۳
خدا گفته که با همه مهربون باشیم و با خوب حرف زدن، دلها رو شاد کنیم! مثل وقتی که میگیم «ببخشید!» و کسی رو ناراحت نمیکنیم.
فعالیت پیشنهادی:
- از بچهها بخواهید که داستانی بنویسند یا نقاشی کنند که در آن از کسی عذرخواهی میکنند و مهربانی میکنند.
- بچهها میتوانند بازی کنند و وقتی با کسی برخورد میکنند، همیشه از عبارت «ببخشید» استفاده کنند.